
عذابی که خداوند برای قوم پیامبر(ص) که همواره به مخالفت با ایشان میپرداختند، مانند هیچ یک از پیامبران و اقوام آنها نیست و سنت الهی در این مورد عذابی تدریجی و محرومیت آنها از مواهبی همچون پیامبر، امام راهبر و هدایتگر است.
به گزارش ایکنا، سازمان قرآنی دانشگاهیان کشور به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین(ع)، رویداد فرهنگی ـ هنری «قلم» را با محوریت شخصیت حضرت علیاکبر(ع) و با تدبر در سوره مبارکه قلم برگزار میکند. در این راستا حجتالاسلام والمسلمین سیدجواد بهشتی در ۱۰ جلسه در خصوص شخصیت حضرت علیاکبر(ع) مباحثی را مطرح کرد و در ادامه محمدجواد مستشرق،نکات تدبری سوره مبارکه «قلم» را با نگاهی به شخصیت حضرت علی اکبر(ع) بیان میکند. بخش پنجم درسگفتار محمدجواد مستشرق به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
مهمترین مبحثی که در بررسی سوره مبارکه «قلم» تاکنون با آن مواجه بودیم توصیف گروهی است که در مقابل پیامبر(ص) قرار دارند و کار تکذیب ایشان را به جایی میرسانند که همه نوع نسبتی را به رسول اکرم(ص) میدهند تا مگر حرف حق پیامبر(ص) را نپذیرند.
خداوند از آیات ۳۴ به بعد سوره مبارکه «قلم» انسانها را به این تفکر وامیدارد و میفرماید که آیا آنهایی که مُجرم هستند با آنهایی که مؤمن و متقی هستند برابرند؟ و در ادامه عذابی که برای این گروه تعیین میکند عذابی متفاوت است؛ عذابی تدریجی به شکلی که وقتی این عذاب را فرو فرستد آنها چیزی از آن نفهمند و جنس عذاب این گروه انگار شکلی متفاوت از عذابهای الهی که تاکنون سراغ داریم است و مثل قومهای دیگر نیست که یک مرتبه عذابی بیاید و همه آنها را نابود کند.
خدا در این مرحله چنین بیان میدارد که ما همه آیات و نشانهها را برایشان آوردیم، هر نوع استدلالی را که لازم بود مطرح کردیم و با این وجود باز هم تکذیب میکنند؟! ایرادی ندارد. عذاب ایشان متفاوت است و به شکلی است که خودشان متوجه آن نخواهند شد.
اما این عذاب چه شکلی است و چه ماهیتی دارد که آنها متوجه نمیشوند؟ آرام آرام و تدریجی است. تلخی در زندگیشان به وجود میآید، افسردگی را در زندگی شاهد هستند و زندگیشان تباه میشود و به این شکل نیست که همچون قوم پیامبران دیگر مثلاً با صاعقه و طوفان از بین بروند.
برای مقایسه و تفاوت میان عذاب قوم پیامبر(ص) با اقوام پیامبران دیگر، داستانی نیز مطرح میشود. در بخشی از این سوره اشاره به داستان حضرت یونس(ع) میشود که بسیار هم جالب است. این پیامبر الهی سالها تلاش کرد تا قومش را هدایت کند اما متأسفانه هیچگاه این قوم هدایت و ارشاد نشد که حتی درصدد برآمدند حضرت یونس(ع) را نیز به قتل برسانند و از آنجا که به کشته شدن پیامبر خدا، عذاب بر این قوم نازل میشد لذا حضرت یونس(ع) که اتفاقاً نسبت به برخی از افراد قوم خود علاقه داشت، تصمیم بر این امر گرفت که از آن محیط خارج شود تا حجت به سبب کشتن پیامبر و نزول عذاب کامل نشود.
خدا به پیامبر اکرم(ص) میفرماید که عذاب قوم تو نه شبیه به قوم یونس(ع) و نه شبیه به قوم پیامبر دیگری است. حضرت یونس(ع) با خروج خود از محیط، از وقوع عذاب حتمی جلوگیری کرد و بعد اتفاقاتی که در دریا افتاد و دعایی که ایشان کرد و البته نصایح برخی از مؤمنان قوم که مردم را راضی به دینداری کردند، موجب شد قوم او آمادگی هدایت پیدا کنند اما داستان حضرت محمد(ص) و قوم ایشان با دیگران متفاوت است. قوم پیامبر(ص) با همه آیات قرآن مخالفت کردند و خدا آنها را دچار استدراج کرده؛ عذابی که از نوع تدریجی است. قوم پیامبر(ص) آنقدر دشمنی با آن حضرت دارند که نهتنها از هرگونه نسبتی به پیامبر نمیگذرند بلکه حاضر هستند و تلاش میکنند که با چشم زخم، پیامبر(ص) را نابود کنند و در این راه از هیچ نیروی مادی و معنوی مضایقه ندارند.
خداوند میفرماید عذاب اینها تدریجی است؛ بسان بیماری مثل دیابت که آرام آرام بدن را به تباهی و نابودی میکشاند. گفته شد که اینها نسبتهای ناروا به پیامبر(ص) میدهند و آرام آرام پیامبر(ص) را فراموش کرده و اخلاقی عجیب و غریب پیدا میکنند و عذاب چنین امری، آن است که از این به بعد پیامبری نداشته باشند، مهمترین مؤلفهشان این است که هیچ امام و راهبر و هدایتگری نداشته باشند و هیچ بویی و هیچ ردی از وجود خدا در زندگی آنها محسوس نباشد. عذابشان این میشود که دائماً زندگی آنها با تلخی، استرس و افسردگی توأمان باشد و هیچ وقت حال خوش ندارند در حالیکه به ظاهر هیچ صاعقه و قحطی نیامده که زندگی آنها را به ورطه نابودی بکشاند.
این افراد همواره فکر میکنند که عمر دنیا در حال گذر است در حالیکه هیچ استفادهای از آن نکردهاند و آخرت را هم منکر میشوند چون از آخرت واهمه دارند و از مرگ میترسند و نگران از دست رفتن زمان هستند و هیچ وقت هم به آن چیزی که مطالبهگر آن هستند نمیرسند. چنین عذابی نصیب قوم پیامر(ص) میشود، قومی که از هیچ کاری دریغ نکرده و نمیکنند تا صدای پیامبر(ٌص) و صدای خدا از جامعه حذف شود. درست مثل عذاب کسانی که در صحنه کربلا همه کار کردند؛ کسانی که میدانستند اینها اهل بیت پیامبرند، امام حسین پسر و نوه پیامبر است و نه تنها توهین کردند و بدترین اهانتها را روا داشتند بلکه با کشتن حجت خدا از حدود الهی هم گذشتند و هیچ حدی را نهتنها از نظر شرعی و دینی بلکه از نظر اخلاقی و انسانی نیز باقی نگذاشتند.
تمام این اعمال را انجام دادند تا فقط پیامبر(ص) و خدا را از این مسیر حذف کنند. انشاءالله که در جریان حق و باطل و جریان پیامبر(ص) و مخالفان ایشان، ما بتوانیم به برکت سوره «قلم» متنبه شویم و از کسانی باشیم که در قافله پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) باشیم و همنشین به وجود مقدسی همچون حضرت علی اکبر(ع) به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
2/05/14