صفحه اصلي
ولایت‌پذیری قمر بنی هاشم در آینه سوره کافرون

در سوره کافرون چند کلید واژه وجود دارد که اولین مورد ابراز کردن، دوم باور کافرانه و در مقابل آن باور مؤمنانه، سوم عبودیت و چهارم دین است. این چهار مورد حتماً باید در منطق ما باشد و اگر بود پس منطق سوره کافرون در توحید و شیوه قمر بنی هاشم را در پیش گرفته‌ایم. 


به گزارش روابط عمومی سازمان قرآنی دانشگاهیان کشور، این سازمان با همکاری مدرسه دانشجویی قرآن و عترت(ع) دانشگاه تهران، سلسله‌ نشست‌های «چهره‌ای بر بوم آیات» را در ده جلسه و با حضور کاظم رجبعلی، استاد تدبر در قرآن کریم برگزار کرده است.قمر بنی هاشم(ع) به عنوان فردی که مطیع امام حسین(ع) و علمدار و پشتیبان امام زمان خودش است چگونه می‌تواند در این ماجرا با قرآن همصدا شده و حقایق را برای ما روشن کند؟ بهترین سوره‌هایی که می‌توان در نظر گرفت برای اینکه به توضیح شخصیت و نحوه بیان قمر بنی هاشم بپردازد شاید دو سوره مبارکه زمر و کافرون باشد. هر دو سوره بسیار قاطع هستند و قاطعانه در مورد توحید صحبت می‌کنند اما ما سوره کافرون را انتخاب می‌کنیم چون مختصرتر است و می‌توان به شکل بهتری در یک جلسه در مورد آن صحبت کرد. ما بر اساس این سوره می‌خواهیم بگوییم منطق و نحوه بیان قمر بنی هاشم(ع)، لهجه، لحن و صحبت وی شبیه این سوره است. در این سوره آمده است «قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ  وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ؛ بگو اى كافران  آنچه مى ‏پرستيد نمى‌‏پرستم و آنچه مى‌‏پرستم شما نمى‌‏پرستيد و نه آنچه پرستيديد من مى‌‏پرستم و نه آنچه مى‌پرستم شما مى‌‌‏پرستيد دين شما براى خودتان و دين من براى خودم» ظاهر این کلمات همانند بسیاری دیگر از کلمات قرآن کریم بسیار لطیف و ساده اما قاطع است و اگر خوب آن را بفهمیم می‌توانیم حضرت قمر بنی هاشم را نیز به خوبی بفهمیم و از زبان حضرت ابالفضل(ع)، توحید را درک کنیم. به رسول خدا(ص) پیشنهاد دادند که شش ماه خدایان ما را بپرست تا ما هم خدای تو را بپرسیم. حرف آنها در ذات خودش تناقض داشت و قابل پذیرفتن نبود چراکه مگر توحید و پرستش یک بازی و بازیچه است؟ برای رسول خدا توحید و اعتقادات بسیار جدی است لذا چنین بازی را قبول نمی‌کند چون خدایی که می‌توان شش ماه آن را نپرستید دیگر چه خدایی است. چنین قاطعیتی در کلام حضرت قمر بنی هاشم نیز بسیار برجسته است. به حضرت ابالفضل(ع) گفتند به تو امان‌نامه می‌دهیم تا دست از این لشکر برداری اما وی گفت چگونه می‌توانم دست از ولی خدا بردارم؟ حتی وقتی امام حسین چراغ را خاموش کرد و گفت هرکسی می‌تواند برود چون عهد و بیعتم را از گردن شما برداشتم قمر بنی هاشم می‌گوید مگر می‌توانم بدون تو زنده بمانم و مگر زندگی بدون تو برای من قابل تصور است؟ وی وقتی در صحنه نبرد قرار گرفت و دست راستش را قطع کردند همین حرف را به شکل دیگری زد و گفت: «وَاللّه إن قَطَعتُمُوا يَمينی إنّي اُحامی أبَداً عَن دينی» یعنی حتی اگر دستم را قطع کنید ابداً از دین خودم دست نمی‌کشم.  در سوره کافرون چند کلید واژه وجود دارد که اولین مورد ابراز کردن، دوم باور کافرانه و در مقابل آن باور مؤمنانه، سوم عبودیت و چهارم دین است. این چهار مورد حتماً باید در منطق ما باشد و اگر بود پس منطق سوره کافرون در توحید و شیوه قمر بنی هاشم را در پیش گرفته‌ایم. در جاهایی که باید قاطعانه پای موضوعی بایستیم این مسئله اهمیت بسیار زیادی پیدا می‌کند و اگر خلاف این چهار مورد چیزی وجود داشت باید آن را نپذیریم و هرگز در این مورد کوتاه نیاییم. 
بازگشت